میراثآریا: در عصر حاضر رشد روزافزون ارتباطات فرهنگی خواسته یا ناخواسته در بین جوامع گاهی موجب از بین رفتن بخشی از مواریث فرهنگی یا فراموشی و زوال آن شده است، از این رو اطلاع از سنتهای پیشین اعم از ادبیات شفاهی، موسیقی سنتی و بومی، فنون و دانشهای بومی و تجربی مردم، آیینها و مراسمی مانند آیینهای نوروز، یلدا و در یک کلام فرهنگ بشری که با شتاب بیشتری در حال تغییر و تحول هستند به لحاظ دارا بودن عناصر و رفتارهای انسان دوستانه که همیشه رویکردهای صلح منشانه خود را مستتر در رفتارها داشته، نیازمند توجه بیشتری هستند.
چنانکه از منظر رویکردهای فرهنگی و اجتماعی یکی از مؤلفههای مهم سبک زندگی ایرانیان در ایام نوروز، گسترده شدن دایره ارتباط با دیگران و تعامل آنان با یکدیگر در سطحی وسیع بوده و میهماننوازی، ارزش و جایگاه میهمان در فرهنگهای اسلامی-ایرانی، به مدد همین سفارشها و رسومی است که به میهمانی رفتن و میهمانی دادن اشاره میکند.
از رهاورد همین رسم میتوان به نکاتی مانند ویژگی میهمان بودن، آداب میهمانی، خوشرویی با میهمان و شکرگزاری نعمات خداوند و کنار گذاشتن کدورتها و جان دادن به اندیشههای خوب اشاره کرد که در مورد تمامی آنها دستورات دینی و فرهنگی فراوان وجود دارد.
سفره نوروزی
نکته مهم در آداب مردم آذربایجان غربی این است که در ایام گذشته خانوادههای آذربایجانی سفره سفید پارچهای گلدوزی شده با الهام از طبیعت اطراف به نام ( بایرام سوفراسی bâyrâm sufrâse) به معنی سفره عید یا( یِمیش سوفراسی sufrâse yemiš ) به معنی سفره خوراکی را در اتاق مهمان پهن میکردند و هر مهمانی که از راه میرسید پای آن مینشست و صاحبخانه مشغول پذیرایی از آنها میشد.
این سفره در واقع هم سفره پذیرایی بود و هم سفرهای بهسان هفت سین، اما به شکل بومی و قدیمی که همانند امروز از تشریفات امروزین خبری در آن نبود.
زنان با سلیقه ملزومات سفره خصوصاً خوراکیها را روی آن چیده و پای همین سفره از مهمانان پذیرایی میکردند.
در واقع پای همین سفره، صفا و صمیمیت و صله رحم به قدری بود که هر کس از راه میرسید پس از سلام و احوالپرسی و تبریکات عید کنار آن مینشست، اغلب در سفرههای سنتی عید (بایرام سوفراسی) تنقلاتی مانند، نخود، کشمش، مغز بادام و گردو، شیرینیهای رنگین، شیرینی نعناعی، سنجد، پاداخ( pâdâx ذرّت بو داده)، خرما، انجیر، انار، سیب، قیزیل ئوزوم (gizil üzüm انگور سرخ)، ترشی خربزه یا ترشی انگور، شیرینی کوکهkoka))، سوجوق، حلوای خانگی،( حلوا را معمولاً از ترکیب دوشاب و آرد سیاه تهیه و بر سفره میگذاشتند)، همچنین موادی مانند، سماق، سیر، سرکه، سکه، لپه، برنج، بلغور و سبزه را هم بهعنوان نماد برکتآوری در کنار اقلام یاد شده در سفره قرار میدادند.
عارافات آخشامه (شب عرفه) و زیارت اهل قبور
همیشه در میان آذربایجانیها، برگزاری اعیاد ملی و مذهبی اغلب با دید و بازدید و زیارت اهل قبور همراه بوده و شادیهای این روز را نیز با قرائت فاتحه و احسان کردن به اموات خویش تقسیم میکنند، از این رو طبق رسم معمول روز قبل از عید اعم از اعیاد مذهبی مانند، عید فطر و قربان یا اعیاد ملی، در آخرین پنجشنبه سال و روز قبل از عید باید به زیارت اهل قبور رفت و برای آمرزش گناهان آنها فاتحهای خواند.
چرا که ارواح مردگان همیشه در چنین ایامی چشم به راه بوده و طالب احسان و دعاهای مغفرت آمیز از سوی بازماندگان هستند، در اعتقادات مسلمانان آذربایجان غربی آخرین روز از سال که(عارافات آخشامه ârâfât âxšâme) نامیده میشود باید به زیارت اهل قبور رفت و برای اموات خود فاتحهای خواند.
از این رو زنان و مردان معمولاً شب قبل از عید به اتفاق برسر مزاراموات خود حاضر شده، سنگ قبرها را میشویند و بر روی آنها گلاب میپاشند و برخی نیز سبزه نوروزی و چند شاخه گل روی قبر می گذارند، سوره جمعه و فاتحه قرائت کرده و در آخر ضمن طلب آمرزش گناهان اموات مقداری نقل، حلوا یا خرما و نانهای محلی از قبیل نان فتیر، کوکه« koka » یا نان ارده«ardah» که در روغن سرخ شده، احسان میکنند.
تحویل سال و دید و بازدید
موعد تحویل سال وارد شدن خورشید به برج حمل است که با این ورود اعتدالیون آغاز میشود و شب و روز با هم برابری میکنند و آفتاب بهاری انوار خود را به مردم این سرزمین خاکی هدیه میکند و جریان زندگی درگیاهان و نباتات و جمادات دوباره جان میگیرد و حیات از نو آغاز میشود و خون، خروش و حرکتی دیگر در جسم آدمیان بر پا میکند که از آن تعبیر به بیدار شدن و غلیان خون میشود.
در لحظات پایانی سال و نزدیک شدن به سال نو همه سعی دارند در چنین موعد مبارکی در منزل و در جوار عزیزان خود و کنار بایرام سوفراسی باشند که از روزهای قبل در تدارک آن شور و شوق وصفناپذیری داشتهاند.
با نزدیک شدن به زمان تحویل سال، بزرگ خانواده به اتفاق اهل وعیال برسرسفره عید(بایرام سوفراسی bâyrâm sufrâse) مینشینند و سورههایی چند از کلامالله مجید را تلاوت میکنند، برخی از پیرمردان و گیس سفیدان نیز باور دارند در لحظه تحویل شاخههای درختان بید، سر تعظیم فرود میآورند وآبها بند آمده و از حرکت باز میایستند.
هر کس در این لحظه متوجه ایستایی آب شود، هر نیّت و آرزویی بکند دعای او نزد خداوند مستجاب خواهد شد، آنگاه که سال نو شد دعای تحویل سال قرائت میشود: « یا مقلبالقلوب والابصار، یا مدبراللیل و النهار، یا محول والحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال» و اهل منزل بر محمد و آل محمد صلوات میفرستند و سپس اولین تبریکهای نوروز و روبوسیها از پای همین بایرام سوفراسی آغاز میشود.
معمول است در ابتدای دید و بازدیدها خانوادهها به اتفاق به دیدار آشنایانی میروند که در سال گذشته عزیزی را از دست دادهاند و به اصطلاح «قره بایرام qara bâtrâm» = عید سیاه(نو عید) آنها است.
سپس کوچکترها به دیدار بزرگان خانواده رفته و دید و بازدیدهای ایام نوروز را به جا میآورند، یکی از شادیهای این ایام علاوه بر دادن هدایا به کودکان، بازیهای محلی و سنتی مانند: گردوبازی( جویز اوینی javiz oyne)، بادام بازی به دو شیوه (تک یا جفت آمدن در مشت بسته یا جولاّیا آتدی jullâyâ âtdi یعنی بادامها را در چاله کوچکی به عمق ۱۰ سانتیمتر انداختن)، یومورتا ساواشدیرما yumurtâ sâvâšdrmš (تخم مرغ بازی) از جمله مشغلههایی هستند که طی ایام نوروز در اغلب شهرها و روستاها و در خیابانها و کوچه پس کوچهها توسط نوجوانان و جوانان اجرا میشده است.
در ایام گذشته این بازیها چنان در میان جوانان و نوجوانان رواج داشت که وقتی از کوچهها می گذشتی همه جا را پُر از پوست شکستههای تخم مرغ میدیدی و یا جوانانی که کنار دیوارها مشغول بادامبازی و گردوبازی و شکستن تخم مرغها بودند.
آیینهای سیزده به در
آغاز و طلیعه نوروز از رسوم قدیمی ایرانیان است که مجموعه شادیهای آن با آیین مذهبی و آداب دینی آغاز و با شادی در سیزده فروردین با ذهنیتی مانند: طبیعتگردی، پی بردن به عظمت خلقت و آفرینش خداوند و تفکر و تدبر در خلقت دوباره نباتات و ... ، نیز پایان میپذیرد.
آیین بیرون رفتن از منزل و ساعاتی را دل به سبزهها سپردن در روز ۱۳ فروردین از رسوم قدیمی ایرانیان است که علیرغم رسوخ آن در برخی از فرهنگها، طی سالهای اخیر باورها و عقاید مختلفی هم در شکلگیری این روز نقش داشته است.
بسیاری از ملل مختلف عدد ۱۳ را بدشگون و نحس میدانند، چرا که این عدد در میان مردم مفاهیمی مانند بدشانسی، اسرارآمیز بودن، خطر و . . . را به همراه دارد، به همین لحاظ بدشگون بودن این روز و از بین بردن نحوست آن در میان بسیاری از ملل ریشه در باوری کهن دارد .
در اساطیر ایرانی عمرجهان هستی ۱۲هزار سال است و عدد ۱۲ از برج دوازدهگانه گرفته شده است و پس از این ۱۲هزار سال، دوره جهان بسته میشود. برخی را نیز عقیده بر این است که شاید مردم برای درخواست باران و انجام کارهای کشاورزی بیرون میرفتند و این جشن و سرور آغاز کارهای کشاورزی و نوید رفتن به مزرعه بوده است.
بنا به روایات ایرانی آمده است: در روز ۱۳ همین ماه از سال، ستارهای دنبالهدار بر زمین فرود آمد که منجر به زلزله و آتشفشان شد و چون مردم ترسیدند به همین لحاظ ۱۳ را نحس دانسته و در میان مردم مفاهیمی مانند: نحس و بدشانسی، اسرارآمیز بودن، خطر و . . . را به همراه دارد.
با توجه به نحوست عدد ۱۳ در میان اکثریت مردم شهرها و روستاهای مختلف آذربایجان غربی مردم با رسیدن روز ۱۳ از سال نو، برای از بین بردن نحوست آن به بیرون از خانهها، به دامن دشت و دمن و سبزه پناه میبرند و ساعاتی را به شادی میپردازند.
خانوادهها با تهیه غذاهای محلی مانند، دلمه برگ مو و خصوصاً کوفته تبریزی همراه با انواع میوهها، شیرینیها و تنقلاتی که از روزهای عید باقی مانده، راهی دشت و دمن و کنار نهرها میشوند.
طبق رسم معمول برای از بین بردن نحوست این روز و پایان بخشیدن به مراسم سیزده و عید، سبزههایی را که از قبل سبز کردهاند در آب رودخانهها و نهرهای جاری روان میسازند و مشتی آب بر روی هم میپاشیدند، یا در برخی مناطق دختران و پسران جوان برای گشایش بخت خود و برآورد شدن نیات و آرزوهای خود سبزههایی را گره کرده یا تعداد ۷ یا ۱۳ سنگریزه را از سمت شانه راست به پشت سر خود انداخته و دعا میکنند، که خود و خانواده شان از قضا و قدر الهی در سال جدید به دور باشند.
در نهایت باید گفت، شاید امروزه خوردن غذا در دشت و صحرا نشانه همان فدیه گوسفند بریان است ... و افکندن سبزههای تازه دمیده نوروزی به آب روان جویبارها، تمثیلی است از دادن فدیه به ایزد آب(آناهیتا) و ایزد باران، و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها است.
بدینسان نوروز و رسمهایی از اینگونه که جنبه مردمی دارند، از جمله آیینهایی هستند که می توان بر اهمّیت کاربرد و نقش اساسی آن در فرهنگ مردم تاکید داشت، با این مهم که برخی طی گذشت زمان بار معنایی و فرهنگی خود را از دست داده، اما بعضی دیگر هنوز در زندگی مردم جاری و ساری هستند، از این رو اهمّیت توجه به این گونه رسم و آیینها و باورداشت ها با نگاهی به عناصر فرهنگی آن میتواند از منظر مردمشناختی بیانگر صورتهای رفتاری، زندگی اجتماعی و باورها و اعتقادات انسان بوده و در تحکیم روابط اجتماعی و فرهنگی و حتی وفاق ملی مؤثرافتد.
گزارش از حسن سپهرفر، پژوهشگر مردمشناس ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی آذربایجان غربی
انتهای پیام/
نظر شما